سوداگر انه

سودای یک سوداگر

سوداگر انه

سودای یک سوداگر

امید خدا ...

رنج هست ، مرگ هست ، اندوه جدایی هست ،


اما آرامش نیز هست ، شادی هست ، رقص هست ، خدا هست.


زندگی ، همچون رودی بزرگ ، جاودانه روان است.


زندگی همچون رودی بزرگ که به دریا می رود ،


دامان خدا را می جوید .


خورشید هنوز طلوع میکند.


فانوس ستارگان هنوز از سقف شب آویخته است :


بهار مدام می خرامد و دامن سبزش را بر زمین می کشد :


امواج دریا ، آواز می خوانند ،


بر میخیزند و خود را در آغوش ساحل گم میکنند.


گل ها باز می شوند و جلوه می کنند و می رویند.


نیستی نیست.


هستی هست .


پایان نیست.


راه هست.


تولد هر کودک ، نشان آن است که :


خدا هنوز از انسان ناامید نشده است.

تنهایی ...

رسم دوستی این است

         روزی با کسی آشنا می شوی

انتخاب می کنی...

            دوست می داری

دوست می دارد

        و روز بعد : ........ فاصله

تنهایی ...

      تنهایی ...