گاهی که دلم
به اندازه تمام غروب ها می گیرد
چشمهایم را فراموش می کنم
اما دریغ که گریهء دستانم نیز مرا به تو نمی رساند
من از تراکم سیاه ابرها می ترسم
و هیچ کس مهربانتر از گنجشکهای کوچک کوچه های کودکی ام نیست
و کسی دلهره های بزرگ قلب کوچکم را نمی شناسد
و یا کابوسهای شبانه ام را نمی داند
با این همه ، نازنین ،
این تمام واقعه نیست...
هنوز هم زندگی زیباست...
از دل هر کوه کوره راهی می گذرد...
و هر اقیانوس به ساحلی می رسد...
و شبی نیست که طلوع سپیده ای در پایانش نباشد...
از چهار فصل دست کم یکی که بهار است...
من هنوز ترا دارم...
------------------
سلام ... با تشکر از عضو جدید گروه سوداگرانه برای این آپ دیت قشنگ باید
این مطلب رو به همه بگم که خانوم کوچولو عضو قدیمی وبلاگ به خاطر
بی نظمی که در آپ دیت های دو ماه اخیرش داشت از گروه ما جدا شد و فعلا
رفته مرخصی ... آپ دیت های زیبایی رو که توی این وبلاگ داشته فراموش
نمی کنیم ... و بعدها شاید باز دوباره به جمع ما پیوست ...
دیگر اعضا هم ازم ن شناخت خوبی دارن می دونن که اگه اونا هم بخوان
بی نظمی کنن همین جوری میشه ...
پس با تشکر از خانوم کوچولو به خاطر این مدتی که به ما کمک کرد ...
با عرض پوزش عضویتش لغو شد ...
همه رو به خدا می سپرم ... موفق و همیشه شاد باشید ...
یا علی
مدیر گروه : سوداگر
... یادش بخیر دیروز ها کنار هم مینشستیم و چشم به غروب آفتاب میدوختیم که اشعه طلاییش با امواج میرقصید...
و امروز ها من به تنهایی و با یاد تو کنار آب می نشینم و به غروب آفتابهایی فکر میکنم که بدون تو میگذرند. چقدر زود گذشت با هم بودن و چه زجر آور است زندگی در این رزهای تنهایی و بدون تو....
ای کاش بودی و صدای تپش های قلبم را میشنیدی. تپش هایی که فقط به خاطرتو میزنند فقط چون تو گفتی بعد از من بر لب آب بنشین و غروب آفتاب طلایی را تماشا کن...
سلام ...
خیلی قشنگ نوشته بودی ...
ورودت رو به جمعمون تبریک میگم ...
امیدوارم که روزای خوبی رو با ما پشت سر بزاری ...
موفق و همیشه شاد باشی...
یا علی
دختری خوابیده در مهتاب
چون گل نیلوفری بر آب
خواب می بیند
خواب می بنید که بیمار است دلدارش
وین سیه رویا شکیب از چشم بیمارش
باز می چیند
می نشیند خسته دل در دامن مهتاب
چون شکسته بادبان زورقی بر آب
می کند اندیشه با خود
از چه کوشیدم به آزارش ؟
وز پشیمانی سرکشی گرم
می درخشد در نگاه چشم بیدارش
روز دیگر
باز چون دلداده می ماند به راه او
روی می تابد ز دیدارش
می گریزد از نگاه او
باز می کوشد به آزارش
زندگی رویش یک حادثه نیست
زندگی رهگذر تجربه هاست
تکه ابری است به پهنای غروب
آسمانی است زیبایی مهر
بارگاهی است ز دربار حضور
زندگانی چون گل نسترن است
باید از چشمه جان آبش داد
سلام
بسیار زیبا بود
سلام من تازه با این وبلاگ اشناشدم
با تبادل لینکتو ن هم موافقم متشکر از اینکه به من سر زدید من لینکتون گذاشتم
ضمنا وبلاگ قشنگی دارید خوندنیه موفق باشید
سلام....به این گروه خوش اومدین...زیبا بود....موفق باشین...
ای انکه میپرسی یار کجاست
همه یارند بپرس یار وفادار کجاست
یا هو
سلام....به این گروه خوش اومدین...زیبا بود....موفق باشین...
ای انکه میپرسی یار کجاست
همه یارند بپرس یار وفادار کجاست
یا هو
سلام ... به عضو جدید تبریک می گم ..نوشته اش خیلی زیبا بود ... می بینید مدیر ما چقدر جدیه !!! :دی
سلام عزیزان
کارتون عالیه
ممنون که یر زدین
خوشحالم کردین
بازم بیاین
قربانتون
لینکتون می کنم
بای
سلام
ورود عضوجدید بهتون تبریک میگم
امیدوارم موفق باشید
ورود عضو جدید رو تبریک میگم. متن زیبایی بود خصوصا آخرش ....
دوست عزیز سلام
اپ هستم و منتظرت
پاینده باشی
سلام
ممنون که فراموشم نکردین دیگه داشت دلم می گرفت
اما نظرم درباره تبادل لینک من لینکتون می کنم البته اگه اشکالی نداره
شاد باشی
سلام به همگی . من نازنین هستم . چون حال و هواتونو به خودم خیلی نزدیک دیدم دلم می خواد بیشتر باهاتون آشنا شم و به شما بپیوندم . بهم میل بزنین .
اگه قابلم دونستین