سوداگر انه

سودای یک سوداگر

سوداگر انه

سودای یک سوداگر

این سفر همره تاریخ به جا می ماند !!!

 

Freedom

 

((  این سفر همره تاریخ به جا می ماند ))

نتوان گفت که این قافله وا می ماند

خسته و خفته از این خیل جدا می ماند

این رهی نیست که از خاطره اش یاد کنی

این سفر همره تاریخ به جا می ماند

دانه و دام در این راه فراوان اما

مرغ دل سیر ز هر دام رها می ماند

می رسیم آخر و افسانه ی وا ماندن ما

همچو داغی به دل حادثه ها می ماند

بی صداتر ز سکوتیم ولی گاه خروش

نعره ی ماست که در گوش شما می ماند

بروید ای دل تان نیمه که در شیوه ی ما

مرد با هر چه ستم هر چه بلا می ماند

پ . ن : امروز ۱۸ تیر ٬ درست ۷ سال از حادثه کوی دانشگاه می گذره ... بهتری که یادی از جوونایی که تو ۱۸ تیر ۷۸ جون خودشون رو از دست دادند بکنیم ... بعد نیست به این وبلاگ سر بزنید ~~~> شهید کوی دانشگاه

نظرات 20 + ارسال نظر
Alireza یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 09:15 http://kelase2.blogfa.com

salam
are
hadese gham angiz va dard naki bood, akharesham maloom nashod ke ki boodo va chi bood!!!!!!
....
babye

سیب زمینی یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 09:23 http://sibzaminii.blogfa.com

روز ۱۸ تیر . الوعده وفاا . اون خاک رس رو بی خیال . می خونم بر می گردم
(چشمک)

nazanin یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 14:28 http://nazi-biria.co.sr

سلام خاله جونم....

بازم مثل همیشه بیست بیست بود.....

منتظر پست بعدیتم مرسی که بهم خبر دادی.....

فدای تو منتظرتم.بوسسسسسسسسسسسس.بای.

سوداگر یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 14:53

چشمهایم را برای
برای بهتر دیدن به رسم قربانی
برایت هدیه فرستادم
افسوس
که آنها را لب طاقچه عادت
از یاد بردی
پس لااقل عصای سفید را فراموش نکن

سوداگر یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 14:55 http://www.sovdagar.blogsky.com

در این غم ، چون شمع ماتم
عجب که از گریه آبم نبرده باز
چها چها چها که می بینم و باور ندارم
چه آرزوها که داشتم من و دیگر ندارم


------------------

سلام ...

خیلی زیبا بود ...

خوشحالم که این روز رو یادآوری کردی ...

برای شادی روح اون عزیزان دعا می کنیم همه با هم ...

موفق و شاد باشی...

یا علی

شیدا بارونی یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 16:15 http://www.sheydarainy.blogfa.com

سلام
ممنون از این که بهم سر زدی بازم منتظر حضورت هستم

چندی پیش باران باریده بود ، دستهایم خالی بود، چشمهایم تو را باریدند تا شاید بوی تو را بر دستانم جاری سازند. آن شب که باران بارید تمام مردم شهر فهمیدند که من تو را دوست دارم من تو را باریده بودم.........

خدانگهدار

آرش یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 16:22 http://yas101.blogfa.com

سلام
وب قشنگی داری به منم سر بزن
بای

یاسی یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 18:45 http://www.yasaminn.persianblog.com

بادشان گرامی....اینجا تنها چیزی که اهمیت نداره جون آدمهاست که روز به روز هم ارزونتر میشه.....متاسفانه....

ندا یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 18:52 http://daftarezendegi.blogsky.com/

سلام خوب هستین
ممنون که بهم سر زدین و ......
این سفر همره تاریخ به جا می ماند
حیف و صد حیف که این قافله را همره نیست
آخر از دور فقط ساز و نوا می آید
تو چه خواهی از این خیل بلا دیده بگو
آخر این خلق فقط ساز و نوا می خواهد....
پس قبول کن که کسی به فکر رفتگان نیست و نمیشه زیاد هم دلگیر شد رسم روزگار همینه.خوشحال میشم بازم بهم سر بزنی
موفق باشی و دوست

علی خوش قلب یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 19:14

سلام خاله جان
تسلیت می گم خیلی متاثر شدم متاسفم که کاری نمی شه کرد.

کبوتران عاشق یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 19:48 http://www.sodaye2eshgh.blogfa.com

سلام
ممنون که سر زدین و خبر کردین
مطلبتون قشنگ بود
ما هم اپیم
یا حق

کبوتران عاشق یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 19:50

سلام
ما یادمون رفت تسلیت بگیم
و از این لحاظ گفتیم خوبه چون یادی از
این عزیزان کرده بودین
یا حق

آتنا یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 21:39 http://www.partenon.blogsky.com

دوست خوبم سلام:
در سراشیبی و پیچ و خم سرنوشت نمی دانم
نمی دانم به کجا رهسپارم و به کدام امید گام بر میدارم
همینقدر می دانم که طاقت رفتنی نمانده وماندن صعب و محال است
چه باید بکنم گردن از بار گذشته شکسته و پشت از سنگینی آن خمیده
محنت ایام خردم کرده
که حتی یادآوری آن در خاطرم بر بار اندوه می افزاید
پای در گل فرو مانده ورفتن محال
نه زمین سخت که بر آن بایستم نه خاک سرد که نفس قطع کنم
زنده و زنده بگور در گور زندگی حیران و اسیر
من در این سیاه بازار وحشتناک و این زمان جلاد
نه امیدی دارم نه دلبستگی0
آنقدر به دل کندن نزدیکم که یک نفس فاصله است وآنقدر از دنیا دور که نفرت دارم از نامش
به چه چیز ماندن دل ببندم اینکه روزی زندگی رنگ دیگر بگیرد
دریغ از آن همه آرزو که به هرز رفت
سنگ صبورم به من تو بگو چه زمان عذاب وجدان آنها را بیدار خواهد کرد
و چه زمان لب هایشان به افشای حقایق گشوده خواهد شد؟
هر گاه بر میگردم وبه گذشته می نگرم
افسوس جانگدازی بر لب می نشانم
و هر وقت به راه آینده می نگرم آه بلندم از دل بر می خیزد
آه بلندم از دل بر می خیزد
بر می خیزد
با امید موفقیت شما
تا بعد سبز باشی و پایدار

دختر مشرقی دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 00:50

sallam
من واقعا نمی دونم چی بگم
شاد باشید

عرشیا ( شب ایرانی ) دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 03:27 http://arshiya-joon.blogfa.com

خداوندا ما را در کوره راههای پر سنگلاخ نفس خویش تنها مگذار...سلام.خوبی عزیز؟ راستی مهمون نمیخوای؟ راستش کلبه زیبایی داری پر از حرفهای زیبا امیدوارم همیشه مثل نوشته هات سبز باشی خوشحال میشم اگه به منم سربزنی منو از تنهایی در بیاری.چشم انتظارت خواهم ماند..(( شب ایرانی))

صادق دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 13:25 http://www.daroshefa.blogfa.com

سلام وب خوبی دارید به منم سر بزنید
اگه لپ تاپ مجانی می خوای بدوووووووووو
اگه کدهای جاوا می خوای بدووووووووووو
www.daroshefa.blogfa.com

داریوش دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 14:54 http://kamoo.blogfa.com

سلام.....امشب از مملکت زاغ و زغن می آیم...از لگد مال ترین سمت چمن می آیم....چه چمن ها که نروییده پریشان کردند....چه خدایان که فدای دو سه من نان کردند.....همه را دیدم و در بستر خون خوابیدم.....این حکایت تو فقط می شنوی من دیدم.....یادش بخیر

یک قطره ماه سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 09:50 http://http://hidoxt.irxblog.com

سلام
خسته نباشید .
منم تسلیت میگم

حمیده چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 12:06 http://www.bikaraanemehr.blogfa.com

روز خیلی بدی بود ......... کاش دیگه مثل این قضیه ها تکرار نمیشد ... اما تضمینی واسه ی تکرار نشدنشون هست ؟؟

شیدا چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 15:05 http://www.yoursheyda.blogfa.com

به شبی سرد و خموش , همدم ام بار سفر بسته و رفت وچه تنهاماندم...
وچه باقی ماند از عشق, گردبادی برسید و همه را از جا کند...
و چه فرقی می کرد؟که بدانم که چرا...


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد