کسی سرزده میآید.
در دلت جایی برایش خالی میکنی.
و همه میرنجند از اینکه جایشان تنگ شده.
بعضی حتی رهایت میکنند و میروند.
کسی سرزده میآید.
صفای مجلسات میشود و قبله نگاهات.
چشمهایش آئینه آینده،
و حرفهایش مرهم زخمهای کهنه
کسی سرزده میآید.
از قصه آمدن میگوید،
و از افسانه ماندن.
کسی سرزده میآید.
و تو خورشید را پشت ابرهای تیره پنهان میکنی.
و چشمهای آسمان را میبندی،
تا در این خلوت عاشقانه،
دور از همه دیدگان،
ما شدن را تجربه کنی.
سلام
تولد وبلاگتو بهت تبریک میگم
به من هم سر بزن
بای بای
و ما شدن را تجربه کنی.. کاش همیشه ما بمانیم.. نه من تنها و تو ٍ رفته.. قشنگ بود.. شاد باشی..
سلام !!
خداییش خودت میدونی من در مورد شعر نمیتونم نظر بدم ..
راستی دستت درد نکنه دوباره اومدی دیدی وبلاگ رو
الان زنگ میزنم به دوستم .. ببینم مال اونم این جوری نشون میده یا نه !!
واسه هر چیزی که بدست میاری باید یه چیزی از دست بدی...باید ببینی ما شدنت ارزش از دست دادن اون چیزو داره یا نه...از خواب پا شدم اراجیف می گم :پی!!!