سوداگر انه

سودای یک سوداگر

سوداگر انه

سودای یک سوداگر

تو ...

از تو مهربن تر کیست که دردهایم را با او در میان بگذارم و زخمهای دلم را

 

 پیش رویش بشمارم؟

 

از تو آیینه تر کیست که هزار توی روحم را به من نشان دهد،بی آنکه سرزنشم کند؟

 

در شبهایی که ماه و ستارگان و آتشکده ها و فانوسها هر یک به سویی می گریزند،جز

 

 تو چه کسی شمعی در دلم روشن می کند؟

 

خوبا،مرا به خاطر همه ی نامه هایی که برای تو نوشتم،ببخش!مرا به خاطر همه ی

 

 آوازهایی که برای تو نخوانده ام،ببخش

 

من می توانستم در یک بعد از ظهر زیبا شاخه ای گل به تو بدهم،اما پاییز اجازه نداد

 

بهترینا،صدایم راببخش!لبهایم را ببخش!اشکهایم را ببخش

 

از تو مهربانتر کیست که سرگذشت دستهایم را برایش بنویسم و از فاصله ها گله کنم؟

 

۱۰ ثانیه

۱۰ثانیه تا انتها ،  پایانی بی سر و صدا

 

بی خبر از هر شب و روز ، منو یه شمع نیمه سوز

 

یکی گذشت از ثانیه ، 9 تای دیگه باقیه

 

ای کاش تو لحظه ای که رفت ،  میدیدمش 1 بار دیگه

 

اون دور بودو تو حسرتش ، ثانیه ها که میگذشت

 

ای کاش تو این 1 ثانیه ، بی بودنش نمیگذشت

 

ساعت میگه 2 ثانیه ، 8 تای دیگه باقیه

 

یه عمر نشستم منتظر ،  کی میگه اینا بازیه

 

فقیر بودن جرم منه ، عاشق بودن تنها گناه

 

یه عمری چشم به در بودم ، این آخر ها هم چشم به راه

 

ساعت بازم بهم میگه ، 3 ثانیه رفته دیگه

 

خبر داری چه زود گذشت ،  مونده فقط 7 ثانیه

 

هی با خودم گفتم میاد ، امیدتو ندی به باد

 

داد میزنم پس کی میای ، کسی جوابمو نداد

 

من موندمو 2 ثانیه ، ازم فقط این باقیه

 

ثانیه پشت سر هم ، رفتن تا شش و هفت و هشت

 

لحظه تو گوشام داد میزد ، 8 ثانیه ازت گذشت

 

من موندمو 2 ثانیه ، ازم فقط این باقیه

 

هنوز نشستم منتظر ، چشم امیدم ساقیه

 

آی ای باد سحر ،  واسش ببر تو این خبر

 

بگو که من تا آخرین ،  خیره بودم چشمام به در

 

ثانیه نهم که رفت ،  مونده فقط 1 ثانیه

 

سرت سلامت نازنین ، از من یه لحظه باقیه

 

قسمت نشد ببینمت ،  شاید که لایق نبودم

 

منتظرت موندم ،  یه وقت نگی که عاشق نبودم

 

ثانیه ی 10 گل یاس ،  راحت شدم دیگه خلاص

 

آزاد شدم بیام پیشت  ، بی واهمه بی چرا

 

قشنگ ترین ثانیه ها ،  این 10 تا بود که زود گذشت

 

رویای شیرین بود و ناز

 

چون با خیاله تو گذشت